به دلیل موج عظیمی که نهضت آبستره در فضای پس از جنگ به وجود آورد ، سایر گرایش های مختلف هنری تحت شعاع این نهضت قرار گرفتن به طوری که برخی از اونها تا مدتی ناشناخته یا منزوی ماندند . به هر حال طی سال های دهه چهل و پنجاه میلادی گرایش جدیدی با تمایل زیاد به فیگوراتیو پدید اومد که اگر چه در مقایسه با نهضت مدرنیسم تا اندازه ای در انزوا قرار گرفت ، اما از نظر ارزش و اهمیت چیزی از اون کم نداشت . ژیلدا بورده گرایشات فیگوراتیو جدید سالهای پس از جنگ رو به سه گروه تقسیم میکنه :
1- فیگوراتیوهای مدرن که اغلب نئوکوبیست ، نئو اکسپرسیونیست و نیمه آبستره بودن. 2- گرایشی بسیار گذرا موسوم به رئالیسم متعهد که طی سالهای چهل پدید اومد و از اندیشه مقاوت و آرمان های اجتماعی این عصر تاثیر گرفت. 3- فیگوراتیوهای بسیار سنتی ، که از دیدگاه تجاری نوعن آثار بسیار موفقی رو ارائه کردن و برخی از کلاسی سیسم و بعضی دیگر از کوبیسم و یا سورئالیسم تغذیه شدن.
اگر در بین فیگوراتیوهای کلاسیک و با اهمیت که تعداد اونها هم در سال های پس از جنگ چندان زیاد نبود از یک طرف و دسته های پر تعداد استادان هنر تجاری از طرف دیگه تمایزی لحاظ بشه – و البته هر دو گروه همچنان به طور متقابل در سالن ها به افتخار دریافت مدال نائل بشن – شایسته هست که در بین هنرمندان گروه اول ، بر ارزش و اهمیت هنرمندانی چون ” ادوارد هاپر ” که در سال 1967 زمانی که قوی ترین عنصر موج آوانگاردیسم حضور داشت و در حالی چشم از جهان فرو بست که با کمال تعجب کمتر کسی اون رو میشناخت ، تاکید میشه . همینطور ” اندرو وایت ” هنرمندی بسیار مشهور در آمریکا و ” ژرژ توکر ” هم با تابلوی عجیبی که در سال 1950 به نام مترو خلق کرد هیجانی رو ایجاد کرد ، این تابلو سمبل نگرانی انسان این عصر بود که در شهری مدرن زندگی میکرد.
اما در بین فیگوراتیو های بسیار زیاد تجاری ، چهره بعضی هنرمندان قدیمی پیش از جنگ هم دیده میشد . هنرمندانی بسیار آکادمیک چون ” شاپلن- میدی و هاملت ” و هنرمندانی مثل ” مک آروی ، میشل سیری ، فونتانا رازا ، کارزو ، برازیلیر ” ، و دو نفر از هنرمندان سورئالیست به نامهای ” لونور فینی و لابیس ” از کسانی هستن که تازه به این گروه وارد شدن . در این بین تعدادی هنرمند دیگه وجود دارن که هنرمندان ناپالوده یا ساده خوانده میشن . هنرمندانی که به سادگی و صمیمیت شایستگی های خودشون رو بی تکلف در معرض نمایش قرار میدادن هنرمندانی مثل ” پایکت و گرندما موزس ” هنرمندان آمریکایی هستند که در دسته این هنرمندان قرار گرفتن . حضور فیگوراتیو اکسپرسیونیسم در فرانسه و در آثار دو مجسمه ساز بزرگ به نام های ” ژرمن ریشیر و سزار ” تجلی پیدا کرد . سختی ، زبری و ناهمواری مشخصه مشترک آثار این دو هنرمند هست . شیوه کار اونها ، الگویی از مدرنیسم هست که با سنت کلاسیک پیوندی پنهان داشته و در ضمن تابحال الهام بخش بسیاری از هنرمندان هم بوده . همینطور بسیاری از هنرمندان این دوران ، از جمله ” فرتیز وتروبا از آلمان ، لئوناردو باسکین ” در حد فاصل آبستره و فیگوراسیون آثار بدیعی خلق کردن.
اما آثار هنرمندان ایتالیایی مثل ” مانزو و مارینتی ” با آثار کاملن فیگوراتیو حضوری مجدد پیدا کرد و شهرت زیادی در این راه به دست آوردن . علاوه بر این ، هنرمندان فرانسوی مثل ” لویی دربره و وولتی ” و هنرمندان آمریکایی چون ” ویلر و ویلیام ورگ بولتر ” هم از چهره های برجسته این نوع پیکره سازی هستن . لازم به گفتنه که آثار رگ بالتر پیش در آمدی بر پیدایش سبک هایپررئالیسم ( فوق رئالیسم ) بود . باید اضافه کرد که شیوه کار مجسمه ساز انگلیسی ” پائولوزی ” کاملن متفاوت و در حد فاصل میان آبستره و پاپ آرت شکل گرفت.
درباره نویسنده: فرانک فتاحی ؛ کارشناسی ارشد نقاشی